سلام دوستان خوفید خوشید چه بخرا......؟
یه خاطره ی خیلی جالب از 13 به در دارم میخوام براتون تعریف کنم شما هم بخندید
خوب خلاصش میکنم زیاد نشه
صیح 13بود ساعت 7 که تلفنم زنگ خورد، محسن یکی از دوستام بود گفت بیا پاتوق که بریم تفریح(پاتوق ما جلوی یه آب انبار بود کنار بسیج)
اینم عکس دوستم محسن
وقتی رسیدم اونجا نگو که فقط جای من خالی بود، گفتم خوب حالا کجا بریم
یکی گفت پارک کوهستان یزد یکی گفت پارک کوهستان اردکان یکی دیگه گفت هریش اون یکی گفت چک چک خلاصه هر کسی یه چیزی گفت
خلاصه ساعت 8:15 شده بود منم دیگه خسته شده بودم از بس نظراشون فرق داشت بهشون گفتم من دارم میرم نمیام
ایندفعه همه جوش اومدند،موتورم رو روشن کردم و رفتم
یه چند دقیقه بعد زنگ زدن که بیا بریم(میخواستن برن پارک کوهستان)
من دیگه حوصله نداشتم گفتم نمیام شما برید، بعد پسر عموم اومد خونه ی ما چند دقیقه بعد هم پسر داییم،قرار شد سه تایی بریم کوه همه چیز رو آماده کردیم راه افتادیم با موتور کهنه ی من و موتور پسر داییم
حیف شد یه موتور سی ار ام داشتم چند روز قبل از سال نو پلیس گرفت(با یکی از دوستام شریکی خریده بودیم 3 میلیون)آخه من عشق موتورم
این هم عکسش باید دو میلیون دیگه بدیم تا بیرون بیاریم
برای خواندن مابقی به ادامه ی مطلب برید ادامه مطلب...
با سلام به دوستان عزیز چه بخره خوفید خوشید دماغتون که حتما چاقه ....آره
باز دوباره یه سال جدید اومد تا قلبمو با یادتون تازه کنم
اومدم که دیگه تنهاتون نذارم
اومدم عشقمو به شما ثابت کنم
میخواستم تک تک اسماتون رو تو وبلاگ بنویسم و بهتون بگم دوستتون دارم اما حیف که نمیشد آخه صفحه پر میشد از اسم
اما دوستون دارم آبجی ها وداداشهای نتی...............
فقط باید خاطراتمو تو این روزا که پیشتون نبودم واستون تعریف کنم تا بخندید
خیلی خاطره های عجیب و غریب که همشو واستون تعریف میکنم
حالا یه چند تا اس ام اس براتون آوردم بخونید راستی نظر هم بدید حتما
نه زمستانی باش که بلرزانی و نه تابستانی باش که بسوزانی
بهاری باش که برویانی …
.
.
.
چهار دعای برتر لحظه تحویل سال / اول دعا برای ظهور آن بی مثال
دوم تمام ملت بی ضرر و بی ملال / سوم رسیدن ما به قله های کمال
چهارم تمام جیب ها پر از پول ، اما حلال . . .
.
.
.
گلها همه با اذن تو برخواسته اند / از بهر ظهور تو خود آراسته اند
مردم همه در لحظه تحویل ، بی شک اول فرج تو را از خدا خواسته اند . . .
.
.
بزرگترین رنجها از آن کسانی است که رنج نمیکشند .
سالی مملو از رنج و زحمت برات آرزو دارم !!!
.
.
.
عید حقیقی را کسانی درک میکنند که با یک چشم بر گذشته بگریند و با چشم دیگر
به آینده لبخند بزنند . . .
.
.
.
خداوندا تقدیر دوستان را در سال آینده به گونه ای قرار بده که در پایان سال
از گذشته خود افسوس نخورند . . .
.
.
.
آنان که هر روز تدارک اردوی آسمانی میبینند ، پر شکوهترین اوقات فراغت را دارند
پرشکوه ترین تعطیلات نصیبتان باد . . .
.
.
.
بهار آمد که تا گل باز گردد / سرود زندگی آغاز گردد
بهار آمد که دل آرام گیرد / ز درد و غصه ها فرجام گیرد
.
.
.
سعادت ، سخاوت ، سربلندی ، سروری ، سلامتی ، و سرور
که بهترین هفت سین زندگی است را برای شما دوست عزیز آرزومندم . . .
.
.
.
نرم نرمک میرسد اینک بهار ، خوش به حال روزگار ، خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها ، خوش به حال غنچه های نیمه باز . . .
.
.
.
خواستم برات سبزه عید بفرستم گفتم شاید طاقت نیاری و تا عید بخوریش !!!
.
.
.
میخوام هفت سین عید رو با یاد تو بچینم
سبزه را با یاد روی سبزه ات
سمنو به یاد شیرینی لبخندت
سایه دانه به رنگ چشم هایت
سرکه با یاد ترشی مهربانیت
سیب با یاد تردیه گونه هایت
سکه با یاد درخشش قلبت
سیر با یاد تندی کلامت
با همه خوبی ها و بدی ها یت دوستت دارم . . .
.
.
.
بهار بهترین بهانه برای زیستن
آغاز بهترین بهانه و آغاز بهار بر شما مبارک . . .
.
.
.
میدونم اگه بگم سال نو مبارک حالت از شنیدن این جمله کلیشه ای بهم میخوره
پس سال نو مبارک !!!
.
.
.
سلام ، نزدیک عیده ، توی خونه تکونی دلت ما رو بیرون نکنی با معرفت !
.
.
.
عاقبت زمستون رفت و رو سیاهیش برای ما موند !
امضاء حاجی فیروز !!!
.
.
.
دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزو مندم
هر روزتان نوروز . . .
.
.
.
تو عید میوه ها گرون میشه ، قدر خودتو بدون گلابی !!!
.
.
.
باز کن پنجره را ، که بهاران آمد / که شکفته گل سرخ ، به گلستان آمد
سال نو مبارک . . .
.
.
.
بهار با گلهایش ، و سال نو با امید هایش
این عید با امیدهایش بر تو ای عزیز ترینم مبارک . . .
.
.
.
امیدوارم تو سال جدید موتور آرزو هات پنچر نشه !
.
.
سالی دگر گذشت سالی دگر رسید
سالی ز آرزو، سالی پر از امید .
............................
سبزه از خواب زمستانی خویش / تا که بر خاست به دهقان بهار/
با زبان دل خود گفت : سلام .
............................
برف بهمن رفت تا ابر بهار آید به کار
خنده برق و شکوه آبشار آید به کار . (استاد شهریار)
................................
امروز دو نفر از من آدرس و شماره تورو از من میخواستن . منم بهشون دادم
یکیشون خوشبختی و اون یکی سعادت .
...................................
با آرزوی 12 ماه شادی 52 هفته خنده 365 روز سلامتی 8760 ساعت عشق
525600 دقیقه برکت 315300 ثانیه دوستی سال نو پیشاپیش مبارک
..............................
به علت نبودن چرت و پرت از هم اکنون سال1391 را به شما تبریک عرض
مینماییم .
از طرف انجمن بیکاران اس ام اس باز ایران .
مرا عمری به دنبالت کشاندی / سرانجامم به خاکسترنشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس / که سطری هم از این دفتر نخواندی
گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت / پس از مرگم سرکشی هم فشاندی
گذشت از من ولی آخر نگفتی / که بعد از من به امید که ماندی ؟
متن از : آبیترین پسر دنیا (مهدی )
خدایا آنکه در تنهاترین تنهایی هایم تنهای تنهایم گذاشت تو در تنهاترین تنهایی
هایش تنهایش نگذار. خدایا سرنوشت من را خیر بنویس ؛ تا هرچه را که تو دیر می
خواهی زود نخواهم و هر چه را که تو زود می خواهی دیر نخواهم . خدایا به من ذره
ای از رحمت بیکرانت را ببخش تا بتوانم آنان که محبتم را تقدیمشان کردم و تحقیر
شدم آنان که دوستشان داشتم و دشمنم داشتند و آنان که در حقم ظلم کرده اند
را ببخشم . خدایا به من قلبی ده که دوست داشته باشم هر آنچه آفریده توست
اکثر ما دوست داریم دیگران دوستمان داشته باشند. انگار زندگی بهتر می شود. اینکه دیگران دوستمان داشته باشند یا نه کاملاً به خود ما بستگی دارد به اینکه چگونه رفتار می کنیم و چگونه با دیگران کنار می آییم. خیلی وقت ها آن طور که باید با مردم برخورد صحیح نداریم. ما می گوییم می خواهیم دیگران ما را همین طور که هستیم دوستمان داشته باشند.
این بدان معناست که ما کارهایی را که باید انجام بدهیم نمی دهیم و قصد تغییر دادن راه و روش خود را نیز نداریم. خیلی راحت می گوییم چرا نمی توانند من را همین طور که هستم بپذیرند و دوست داشته باشند؟
واقعیت این است برای اینکه دوستمان بدارند. باید دوست داشتنی باشیم.
دوست داشتنی شدن کار زیاد سختی نیست. برای شروع بهتر است وقتی با دیگران روبه رو می شوید. لبخند بزنید و با روی باز با آنها صحبت کنید. رفتاری دوستانه و صمیمی داشته باشید. از مشکلات آنها با خبر شوید و سعی کنید درکشان نمایید و به احساساتشان توجه کنید. وقتی با دیگران روبه رو می شوید بلافاصله سلام کنید. منتظر نمانید آنها سلام کنند. آنها را به اسم کوچک صدا بزنید. نشان دهید که از دیدنشان خوشحال هستید. طوری رفتار کنید که انگار از زندگی حسابی لذت می برید. همیشه به خوبی ها فکر کنید. حتی اگر زیاد هم مایل نیستید خود را مثبت نشان دهید هرگز شکایت نکنید.
مهم ترین قواعد دوست داشتن
هنگام صحبت با همسر خود توجه داشته باشید که زمان و مکان صحیحی را انتخاب کرده اید. نباید با طعنه یا خشونت صحبت کرد. احساسات خود را هنگام گفتگوهای منطقی زیاد به بازی نگیرید. از گله کردن بپرهیزید. به یک توافق برسید. تشویق و تحسین در زندگی های موفق نقش بسیار مهمی برعهده دارند.
حضرت امام حسن عسکری (ع) : دوستی نیکان به نیکان ثواب است برای نیکان ، و دوستی بدان به نیکان بزرگواری است برای نیکان ، و دشمنی بدان با نیکان زینتی است برای نیکان ، و دشمنی خوبان با بدان رسوایی است برای بدان .
"تحف العقول ، ص 517"
اثرات مثبت اندیشی در بهداشت روان
در دنیای لجام گسیخته کنونی که مادیات همه چیز را تحت الشعاع قرار داده است، عواطف، احساسات، بشردوستی و نوع پرستی می رود که به فراموشی سپرده شود. در دنیایی که فقر و تندگستی، جنگ و خونریزی، فساد و تباهی هر روز رو به افزایش است؛ چیزی جز پشتوانه معنوی، مثبت اندیشی، و جز تغییر و تحول درونی نمی تواند بشر را از این همه نابسامانی و از هم گسیختگی های روحی و از هم پاشیدگی های روانی نجات دهد. بنابراین:
دیگران را دوست داشته باشیم تا دوست داشتنی شویم.
منبع:www.tebyan.net
کاروانی به تعداد کوچک وبه مقدار بزرگ;آرام آرام به پهن دشتی نزدیک میگرددکه ریگ های تفتیده اش آماده ی فرود میهمانی میشود;که میزبانانی،خیانت پیشه او را به آبهای روان با باغهای سر سبز،میوه های رسیده واسلحه های آماده برای یاری،دعوت نموده اند.
ای کاش قلم هایشان می شکست!آنان در یک چرخش صد و هشتاد درجه ای اندیشه ای شیطانی در سر پرورانده وآماده ی ارتکاب جرمی سهمگین شدند که خون در رگها خشکید،قلب های گرم و پرطپش یخ زد،اندوه بر سینه ها کوه شد ودستها وپاها از تلاش باز ماند!!
و در انجا کودکان با اندوه به سمت فرات می نگرند.
لبهای خشک،آرزوی شبنم دارند... ودخترانی که نفس در گلویشان حبس شده،با اضطراب به صدای طلبهای قبایلی که خواب شبیخون و غارت می بینند، گوش فرا می دهند،وکرکسهای دیوانه به پرواز در آمده اند....
در انتظار فرود بر شکار خویش هستند و آن لحظات،غروب سرخ فام است که فرات در پشت نخلهای بر افروخته به رنگ سرخ در آمده است.
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از تابناک، دانشمندان اعلام کردند ملاقات با یک زن زیبا میتواند برای سلامت شما مضر باشد.
نتایج یک تحقیق در دانشگاه والنسیا نشان میدهد که ملاقات با یک زن زیبا باعث افزایش هورمون استرس موسوم به کورتیزول در بدن انسان میشود.
این هورمون تحت تاثیر استرسهای فیزیکی و روانی در بدن انسان تولید میشود که می تواند در نهایت منجر به بیماریهای قلبی شود.
برای بررسی این موضوع، محققان از 84 دانشآموز مذکر خواستند که هر کدام در یک اتاق نشسته و مشغول حل یک پازل شوند. در این اتاق دو غریبه که یک مرد و یک زن هم نشسته بودند.دانشمندان متوجه شدند زمانی که فرد غریبه مؤنث اتاق را ترک میکند و دو مرد در کنار یکدیگر باقی میمانند میزان هورمون استرس آنها تغییری نمی کند، اما زمانی که فرد مذکر اتاق را ترک میکند، میزان هورمون استرس در شخص افزایش پیدا میکند.کورتیزول در دزهای پایین میتواند تاثیرات مثبتی در بدن داشته باشد و میزان هوشیاری و سلامت کلی بدن را افزایش دهد. اما در صورتی که این هورمون به طور مداوم در بدن انسان باشد میتواند منجر به بروز بیماریهای پزشکی مانند بیماریهای قلبی، دیابت و فشار خون بالا شود.
منبع: وبسایت « وعده صادق »
سلام دوستان عزیز
از شما خواهش میکنم حتی اگه وقتش هم ندارید حتی اگه باید این مطلب رو
سیو کنید اینو بخونید و بعد کمکم کنید...!!!!!!!
آخه میدونید چی شده
یکی از دوستان سمیمیم به اسم سعید یه پسر خاله 2 ساله داشت به اسم ابوالفضل که خیلی ناز بود......!زیبا دلنشین و دوست داشتنی.....!!!!
فقط از بیماری زردی رنج میبرد (کبدش بیمار بود.)
هرچه بردنش بیمارستان فایده نداشت....! بعد من و دوستام دست به دعا شدیم خیلی زیاد دعا کردیم.حتی خانوادش هم دعاهای فراوان کرده بودند و میکردند.
چه قدر مادر و پدرش و کل خانوادش نظر کرده بودند.........!
من و ما بقی بچه های محلمون برای سلامتی این کودک معصوم در روز عید غدیر آش نظری پختیم و پخش کردیم.
من نمیدونم حکمت خداوند چیه؟ آخه چرا نباید خداوند یکی از این دعاها رو مستجاب کنه؟آخه چرا یه نوزاد کوچیک باید این همه درد بکشه؟آخه چرا؟
میدونید یه چند روزی بود که حالش بد شده بود برده بودنش بیمارستان.
دیروز صبح که به دوستم زنگ زدم.گفت که کار داره بیرون نمیاد وقتی علتش رو پرسیدم گفت که اون کودک دل نشین اون کودکی که خودش رو تو دل همه ی دوستام جا کرده بود دیگه رو دنیا نیست......!
آخ که نمیدونید وقتی اینو شنیدم.چه حالی پیدا کردم بغض گلوم رو ترکوند دیگه نتونستم حرف بزنم.
بدترین جایی که گریم گرفت میدونید کجا بود........؟
جایی بود که واسه خاک سپاریش تو گلزار شهدای شهرمون جمع شده بودیم.
میدونید اونجا چی دیدم.......؟وقتی میخواستند بیارنش خاکش کنند. داداشش که 14 سال داشت رفت داداش کوچیکش رو از آمبولانس بیاره.
آخ اگه بگم.وقتی رسید پیش آمبولانس داداشش رو برداشت و تو بغل گرفت که بیاره..!
نمیدونم چی شد که یه لحظه داداش کفن شدش رو جوری تو بغل گرفت یه صحنه ای ایجاد شد که همه زدند زیر گریه مثل این که فکر میکرد زنده است. نمیتونست ازش دل بکنه؟خیلی عجیب گریه ی آهسته میکرد.آخ ای کاش میتونستم براتون توصیف کنم.چه صحنه ای بود.آخه 14 سال که بیشتر نداشت چه جوری بتونه از داداشش دل بکنه؟خودتون رو بذارید به جای اون!چه حالی دارید!چه جوری میتونید باور کنید که کسی که 2 سال باهاش هم بازی بودید کسی که خیلی دوستش داشتید داداش کوچیک نازتون، دیگه نیست که حتی تو آغوش بگیریدیش....!چه حسی دارید نه؟
حالا اون پسر که 14 سال بیشتر نداره چه حسی داره؟ چطور میتونه این همه خاطره رو فراموش کنه؟آخ که چطور گریه میکرد دل همه رو به درد آورده بود.آخ که نبودید اگه بودید بغض گلوتون رو پاره میکرد.اصلا نمیتونستید که جلوی خود رو بگیرید.دلم خیلی براش سوخت.دیگه داداش نداره.اون داداشی که بوسش میکرد باهاش بازی میکرد،بیرونش میبرد،یه وقتایی هم باهاش دعوا میکردو....دیگه نیست.
چه صحنه ای بود اما با این همه دردی که داشت آوردش و به خاک سپردو با جسم داداشش وداع کرد.
آخ العان اون کودک ناز کجاست؟خودش کجاست که خاطره هاش باقیست؟کسی نمیتونه اونو با بازیگوشیهاش فراموش کنه.
ولی من میخوام بدونم آخه چرا نباید خدا که این همه مهربونه یکی از این دعاها فقط یکیش رو مستجاب کنه......؟آخه چرا یه کودک باید 2 سال درد بکشه؟آخه چرا؟
آخه بین این همه آدم که دعا کردند. نباید خدا یکیش رو بپذیره؟آخه این همه ما از خدا دوریم؟این همه عبادت هیچ کدوم ما رو به خدا نزدیک نمیکنه؟
دیگه باید چه جوری باشیم که به خدا نزدیک بشیم؟ای خدا....!!!!!!!!!
کسی میتونه کمکم کنه؟
من دیگه نمیدونم باید چیکار کنم....!!!!!!!!!!
به یاد تنها عشق پاک ابولفضل رشیدی
سلام به همه ی دوستان عزیز
من قالب وبلاگمو عوض کردم لینک شما ها رو نشون نمیده درستش میکنم
این دفعه برای وبلاگ یه چت روم بسیار ویژه طراحی کردم حتما یه بار امتحانش کنید حتی امکان ارسال شکلک هم داره
البطه چون امروز طراحی شده شاید افراد زیادی داخل آن نباشنداما به زودی چت روم شلوغی میشه
راستی این وبلاگ را هم میتونید با آدرس www.itiraniyan.tk باز کنید
سلام دوستان امروز میخواستم درباره ی شهرمون توضیح بدم
احمدآباد شهری است در بخش مرکزی شهرستان اردکان استان یزد ایران.
جمعیت
بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت احمد آباد اردکان در سال ???? برابر با ???? نفر بوده است .
قدمت شهر احمدآباد نزدیک به 700 سال پیش برمیگردد
این شهر در شمال شرقی شهر اردکان واقع گردیده است و فاصله آن تا مرکز شهر نزدیک به 5 کیلومتر می باشد و موقعیت جغرافیایی آن عبارت است از: 55 درجه طول و 33 درجه و 22 دقیقه عرض جغرافیائی و ارتفاع آن از سطح دریا 1020 متر می باشد.
احمدآباد توسط شیخ احمد یزدی «متوفی 635» هجری قمری احداث گردیده است و آیتی در تاریخ یزد در این مورد می نویسد:
شیخ احمد و شیخ محمد دو برادر فاضل و دانشمند بودند که از قریه اسفنجر به شهر مهاجرت کردند و در آنجا ساکن گردیدند و آثار خیری از خود به یادگار گذاشته اند از جمله مسجد روضه محمدیه معروف به حظیره ملا است که توسط شیخ احمد احداث گردیده قناتی در نزدیک اردکان موسوم به احمدآباد احداث نموده آن را وقف بر حظیره کرده است.متن قسمتی از وقفنامه آن چنین است:
وقف نمود تمامی قریه مدعوه دایره به احمدآباد واقعه به سفلی بلوک میبد از اعمال بلده یزد که قریه مذکور در آن ناحیه نزد ملاک به این اسم معروف و مشهور است و به اسم مذکور از حدود و اوصاف مستغنی با توابع و لواحق و منسوبات و مضافات و اراضی و جدران و آبار و جد اول و غیر ذالک مما یتعلق بها شرعاً و عرفاً و جملگی مزرعه دیگر واقعه به ناحیه مذکوره مدعوه به مزرعه مبارزآباد که از نهایت معرفت و غایت شهرت از تحدید و توصیف مستغنی است با آنچه از توابع و لواحق آن مزرعه مزبوره شمرند شرعاً و عرفاً و جملگی طاحونه دایره واقعه به ناحیه مزبوره مشهوره به طاحونه احمدآباد مذکوره که به این اسم از ذکر حدود مستغنی است با تمام لواحق آن از آلات خشبیه و حدیدیه و غیرها.
اما صاحب جامع مفیدی و دیگر متون تاریخی یزد بنای احمدآباد را مربوط به دوران آل مظفر دانسته و یکی از مستحدات امیر مبارزالدین محمد و فرزندان او قلمداد می کنند که در اواسط قرن هشتم احداث گردیده است. و به نظر می رسد هر دو مطلب صحیح باشد زیرا اولین قنات احمدآباد که به احمدآباد وقف مشهور است؛ توسط شیخ احمد احداث گردیده است و بنای اصلی احمدآباد مربوط به دوران آل مظفر می باشد و در متون تاریخی زردشتیان نیز آمده است که چندین خانوار زردشتی نیز در احمدآباد سکونت داشتند و حتی پرستشگاهی «درمهری» نیز در آنجا بنا نموده بودند.
اما به مرور زمان زردشتیان احمدآباد به شریف آباد کوچ نمودند و سنگ آتشدان درمهر احمدآباد نیز به شریف آباد منتقل کردند و هم اکنون در آنجا نگهداری می شود و محلی که قبلاً درمهر زردشتیان بوده بعد از ویرانی به صورت زمین صافی در آمده که تا چند سال قبل آن قطعه زمین به مهرگورها معروف بوده است.
در احمدآباد هیچ آثار تاریخی که نشانگر قدمت آن باشد وجود ندارد و خانه های قدیمی آن تماماً از خشت و گل بوده که بعضی از آنها بازسازی شده است و احداث خیابان و عریض شدن کوچه ها بافت قدیم آن را به کلی تغییر داده است و تنها در شمال این روستا قلعه مانندی وجود دارد که به قلعه حسین آباد مشهور است و بنا به گفته معمرین، بنای آن قبل از احداث احمدآباد بوده و به وسیله نقبی به قلعه «زردگ» متصل بوده است.البته آب انبارهای بسار زیبا هم دارد که خیلی تماشایی هستند.
اهالی احمدآباد از استعداد ذاتی خوبی برخوردارند و در قرون اخیر مفاخر علمی بزرگی چون:حضرت آیت الله داماد و حضرت آیت الله فکور و حاجی سیدیحیی واعظ و ... از آن برخاسته اند.طبق آمارگیری سال 1385 دانش آموزان ودانشجویان احمدآباد در مدارس ودانشگاه ها بسیار بااستعداد و نخبه هستند.وکارهای بزرگ علمی انجام دادهاند و میدهند.
که این هوش واستعداد طبق گفته ی بزرگان از خوردن پسته سر چشمه گرفته است.
شغل اکثر اهالی آن کشاورزی می باشد و پسته عمده ترین محصول آن محسوب می گردد.
به طوری که در سال 1389 بانک تجارت احمدآباد اولین بانک در شهرستان اردکان شناخته شد.(از نظر گردش پول ودارایی)!
نزدیک به 8 سال از سال 1380 بسیج احمدآباد در شهرستان اردکان بالاترین اولین پایگاه مقاومت از نظر همه چیز شناخته شده است.
منبع :سازمان شهرداری ها و دهداری های کشور وابسته به وزارت کشور