ارسال شده توسط مهدی در 87/6/17:: 1:48 صبح
یه نفر داشته با زنش دعوا میکرده که : تو که از من خوشت نمیومد پس چرا سر سفره عقد با صدای بلند داد زدی بـــــــــــله ،،، زنه میگه : من به تو نگفتم بله ،، یکی از من پرسید با این مرتیکه عوضی میخواهی ازدواج کنی من داد زدم بـــــــــــله
به خشایار میگن با شمشیر جمله بساز ، میگه فولاد فدات شم شیر بخور
یک روز غضنفر خواب میبینه بزرگترین نون بربری دنیا را خورده صبح که بلند میشه میبینه لاحافش نیست
لره به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو ! مگه کشکیه؟! لر میگه: بابا من که راضیم، ننه ام هم که راضیه، فقط مونده شاه و دخترش!
داریوش اجرا زنده میگذاره. خلاصه دیگه ملت داشتن خودشون رو خفه میکردن، داریوش هم میاد خیلی حال بده، از ملت میپرسه: چی میخواین براتون بخونم؟ یک ترکه ازون پشت داد میزنه: اِبـــی بـخـــون.. اِبـــی بـخـون
به عربه میگن تا حالا موز خوردی؟ میگه: آره ولک، همون که هستش یک وجبه؟!
ازیه بابایی نوار مغزی میگیرند، میبینند بیست دقیقه اولش خالیه!
ترکه میره خواستگاری، اسم دختره پروانه بوده ولی ترکه قاط زده بوده، یک بند بهش میگفته آهو خانوم! خلاصه وقتی دختره میاد چایی تعارف کنه، ترکه میگه: دست شما درد نکنه آهو خانوم! دختره شاکی میشه، میگه: بابا اسم من پروانهست نه آهو.ترکه میگه:ای بابا فرقی نداره...حیوون حیوونه دیگه
کلمات کلیدی :