ارسال شده توسط مهدی در 91/4/12:: 12:9 عصر
دو دوست
دو دوست بودند هردو باهم همراه, یکی از آن دو درگذشت,دوست به میخانه آمد و گفت: ساقی دو پیک از برایم مشروب ناب بریز,
گفت: تو که یک نفری,گفت یکی از برای من,یکی از برای دوستم که از بد روزگار دنیا از بهر هم ما را گرفت
سال بعد آمد و گفت: ساقی یک پیک مشروب ناب برایم بریز,گفت: دوستت را از یاد بردی؟
گفت:نه, من که می و مشروب را ترک گفته ام به عشق و یاد دوست قدیمم, به عشق رفیقم میخورم
دلم
از
کسی
گرفته
که
می خوام
براش
بمیرم.....
کلمات کلیدی :